فیلمنامه سه پرده ای: “نیروی نهان(بخش سوم)

هر آنچه گفته شد، برای ورود به این بخش، این قصر کهنسال بود! میتوانید تمامی بحث، تا این نقطه را تشریح مقدمه ای طولانی فرض کنید! برای گشودن بحث زیر لازم بود! الگوی کهنسال سه پرده ای، فرای پرده بندیها و فرم هائیست که اشاره شد! مدت زیادی در پی یافتن پاسخ مناسب برای چرائی این رجحان قطعی، و پردوامی پرده بندی سه گانه، نسبت به فرمهای دیگر بودم! غالب تولیدات سینما (و غالب تولیدات تاریخ نمایش، تئاتر) متعلق به این الگوی دیرپا و جادویی ست! در هیچ کتاب و مقاله و نظری، به دلیل بنیادین این برتری اشاره ای ندیدم! دلیلی ریشه ای برای پذیرفته بودن بی چون و چرای این فرم نزد مخاطب، در طول تاریخ سینما و تئاتر (متون نمایشی)! آنچه من یافتم، تکیه به توضیحات و منطق ساختارهای نمایشی ندارد، بلکه برآمده از ساختار عام و دیرپای زندگی انسان است! ساختاری که در عمیق ترین آگاهی و شناخت ذاتی نسلها از زندگی، ریشه دارد! *** بار دیگر به شکل کلی پرده بندی نگاه کنیم:

  نمودار ساختار سه پرده ای

حال نام بخشهای این فرم را تغییر دهیم:

– زندگی، دقیقا در سه پرده اتفاق میافتد: کودکی- جوانی- پیری – برای آدمهای مختلف، طول هر پرده، محل هر عطف، گاه جابجایی و تغییر حجم (کاهش و افزایش) دارد! – در زندگی دو نقطه مهم (دو دگرگونی تعیین کننده- دو تغییر مسیر اساسی) وجود دارد:  نوجوانی (عطف اول)  میان سالی (عطف دوم) – این دو نقطه (دو مقطع از زندگی) همان نقاط و مراحلی هستند که بحران تعییر مسیر (تغییر هویت- تحول آگاهی) را به همراه دارند و گاه تاثیرات شگرفی بر ما میگذارد:  بحران نوجوانی (عطف اول)  بحران میانسالی (عطف دوم) – برای بعضی از ما، عبور از این دو نقطه، گاه کوتاه و سریع، گاه طولانی تر و فرساینده تر یا سخت تر، یا پربارتر است! – بعضی از ما بسختی میپذیریم که دیگر “کودک” نیستیم که والدین و بزرگترها خواسته هایمان را برآورده کنند و باید وارد حوزه ی پذیرش مسئولیتهای خویش شویم! – بعضی از ما از تغییرات خود سرگشته میشویم ولی زمانی بعد این دگرگونی “من” و “نیازهایم” را درک می کنیم: بلوغ و نوجوانی (عطف اول) – بعضی از ما بسختی میپذیریم که باید از “جوانی” عبور کرد و “پیری” را پذیرفت: میانسالی! – بعضی از ما، دیرتر و بعضی زودتر، بعضی سریع تر و بعضی طولانی مدت تر می پذیریم که “پیری” از راه رسیده و ویژگیهای خودش را بهمراه آورده است! – بعضی از ما نمیدانیم که “بلوغ و نوجوانی”، تغییر نگرشی گریزناپذیر را به ما می بخشد! تغییر نگرش از تقلید بزرگترها، به سوی نگرش “بیرونی” سرشار از امید، تحرک، نشاط، کشف، انتخاب، تکاپو و یا گاهی یاس و انفعال و سردرگمی در برابر زندگی: جوانی (پرده ۲) – بعضی از ما در میانه ی راه طولانی، بحران یا تحولی تعیین کننده و تغییرمسیری چشمگیر را میگذرانیم! تغییر شغل (اجباری یا اختیاری)، تغییر شهر و حتی کشور محل سکونت، تغییر شرایط مادی (مثلا دوباره و از صفر شروع کردن)، تغییر شرایط زندگی خانوادگی (طلاق، تجرد یا تاهل دوباره)، از دست دادن عزیز، از دست دادن و به دست آوردن تعریفی تازه از زندگی: نقطه میانی! – بعضی از ما، به انتخاب و با رغبت، و بعضی به اجبار و اکراه، می پذیریم که پس از جوانی، زمان دوباره در خود نگریستن (گرایش درونی) فرا میرسد و باید معنا و “فردیت” یافته در جوانی را به “تعالی” و آگاهی عمیق برسانیم: میانسالی (عطف دوم)! – در غالب فیلمنامه ها (و فیلمها) ی سه پرده ای، شخصیت اصلی و خط داستان و روابط و مفاهیم، در پرده ۳، به همان هایی برمیگردد که در پرده ۱ طراحی شده بود و دیده میشد! (پرده ۱ را گره افکنی و پرده ۳ را گره گشایی مینامند) و این عین زندگیست! علائق و روحیات و دغدغه های پیری، بسیار نزدیک به خلقیات کودکی ست! غوطه ور شدن در رویا، در خلوص، در سادگی، در توجه به طبیعت، در دلبستگی های ساده، در وارهیدن از دغدغه ها و شور و آرزومندی جوانی و میانسالی، در بی علاقگی به مادیات، در دلبستگی به دوست داشتن و دوست داشته شدن، …! پیری (پرده سوم)! و اوج: *** – کمی پیش از مرگ (و برای بعضی، کاملا نزدیک زمان مرگ!) انسان، به کمال پختگی و آگاهی، به بلندترین قله زندگی اش میرسد! به برآیندی جامع از “نگرش کنجکاوانه”، “نگرش بیرونی” و “نگرش درونی” ! “زندگی” به وسیع و عمیق ترین معنایش درک میشود! انسان در این نقطه، “خویشتن” و داستانی را که پشت سر نهاده، با تمام معنا و به “شهود” درک میکند! از “دانش” به “بینش” و از “خود” به “خویشتن آرمانی” میرسد! به تمام گام ها، رویدادها، پرده ها، و نقاط زندگی اش، “آگاهی” مییابد! به “تعادل” تازه دست مییابد! حال، آماده خروج از “داستان” است! داستان منحصر به فرد “زندگی خویش”!

دیدگاهتان را بنویسید